سفر بهبودی ادامه دارد

سفر بهبودی ادامه دارد!

ویتو یکی از نخستین اعضای اِن اِی به‌شمار می‌رود که ۵۹سال پاکی دارد

    طول مدت پاکی، تنها نشان دهنده‌ی مدت حضور ما در این برنامه است. آنچه در این میان اهمیت دارد، کیفیتِ بهبودی‌ست: این جمله را «ویتو» پس از 59 سال پاکی در معتادان گمنام می‌گوید. او یکی از نخستین اعضای انجمن در آمریکا به‌شمار می‌رود که در 21 سالگی پاک شده است.(1) وقتی به او زنگ زدم، در حال رانندگی بود. گوشی را جواب داد و به گرمی گفت؛ سلام عشقم! چطوری…!؟

    خلاصه‌ای از پرسش‌وپاسخِ خود با این جوانِ 80 ساله‌ی« اِن اِی» را تقدیم می‌کنم:

    سؤال: من بارها به صحبت‌های شما در همایش‌های«اِن اِی» گوش کرده‌ام. چرا همیشه تأکید فروان شما بر روی «جلسات خانگی» است؟ آیا هنوز هم جلسه‌ی خانگی داری؟

    بله، من همیشه یک جلسه‌ی خانگی، داشته‌ام. کتاب پایه می‌گوید: عضویت در انجمن ما فقط به خود فرد مربوط است. پس همه‌ی ما می‌توانیم خود را عضوِ «اِن اِی» بدانیم. حال من می‌توانم در گروههای زیادی عضو شوم، اما نباید دو گروهِ خانگی داشته باشم. شاید بپرسید که تفاوت بین عضویت در سایر گروهها و عضویت در گروه خانگی چیست؟  خُب جلسه‌ی خانگی، جاییست که من در فرآیند تصمیم‌گیریِ آن شرکت می‌کنم و درباره‌ی مسائل ناحیه، منطقه و جهانیِ«اِن اِی» رأی می‌دهم. ما می‌توانیم در جلسات اداریِ گروههای دیگر شرکت کنیم و درباره‌ی مسائل آن گروه صحبت کرده و رأی هم بدهیم، اما درباره مسائل فراگروهی، فقط یک حق رأی داریم؛ آن هم در جلسه‌ی خانگی‌مان.

    سفر بهبودی ادامه دارد
    بیماری ذهنی، جسمی و روحی. من یک خلأِ بزرگ در روحم دارم و می‌خواهم آن را با چیزهای بیرونی پُر کنم تا احساسِ بهتری پیدا کنم. تنها پادزهرِ این بیماری، دوازده قدم است.

    سؤال: هفته‌ای چند جلسه می‌روی؟

    معمولاً چهار جلسه. ولی در مواقعی که دچار مشکل هستم، بیشتر. علاوه بر آن، من هر پنج سال یکبار، «نود روز، نود جلسه» را برای خودم انجام می‌دهم.

    سؤال: اولویتِ زندگی تو چیست؟

    این است که نمیرم، ها ها ها… البته من از مرگ نمی‌ترسم ولی احساس می‌کنم که هنوز کارم تمام نشده و می‌خواهم بیشتر عمر کنم تا مأموریتی را که برایش به اینجا آمده‌ام، تمام کنم. پس اولویت من سالم و فعال بودن است تا از این طریق به خداوند و انسان‌ها خدمت کنم. من اگرچه خانواده‌ای تماماً مذهبی داشتم، ولی چندین سال خداوند را انکار می‌کردم. با این‌حال، خداوند من را به‌واسطه‌ی اعتیادِ فعالم، به «اِن اِی» آورد و «اِن اِی» هم من را به خداوند بازگرداند و هدف من از همان اول، خدمت به خداوند و معتادان بوده و احساس می‌کنم که هنوز هم کار دارم پس می‌خواهم زنده بمانم.

    سؤال: کمی درباره‌ی جیمی‌کِی(بنیانگذارِ انجمن)  و سالهای اولیه‌ی تشکیل انجمن برایمان بگو.

    من جیمی را خیلی خوب می‌شناختم. او در نوجوانی با خانواده‌اش از اسکاتلند به آمریکا آمد. همیشه از خانه فراری بود و مادرش دائم در کوچه‌ها دنبالش می‌گشت. جیمی در آمریکا هروئینی شد و در سال 1945 درانجمن الکلی‌های گمنام، پاک و هُشیار شد(2) اما از همان ابتدا، به فکرِ تشکیل یک انجمن برای معتادان بود چون مثل همه‌ی ما می‌دانست که الکلی‌ها و معتادها اگر چه همه اعتیاد دارند اما با هم فرق می‌کنند. قبل از جیمی، آقای دَنی کارلسون، یک انجمن، تحت عنوانِ معتادان گمنام را در نیویورک، راه انداخته بود. اما آن انجمن، مسیری متفاوت داشت و در سال 1972 کارش به پایان رسید. جیمی با آن‌ها در تماس بود و الگوهایی را از آن انجمن گرفت و شروع به راه‌اندازی «اِن اِی» در لُس‌آنجلس کرد. (3)

    تفاوت عمده و اصلی معتادان گمنام در این دو ایالت، پیرویِ ما از سنت‌های دوازده‌گانه بود. در آن سالها، قوانین نیویورک به گونه‌ای بود که حضورِ دو معتاد در کنار هم بدون مجوز قانونی، جرم بود و زندان داشت. پس انجمنِ نیویورک همواره باید تحتِ نظر دولت می‌بود. از سوی دیگر، دولت به انجمن نیویورک پول هم می‌داد تا به کار خود ادامه دهد و اساساً چیزی بنام سنت هفت، در آنجا وجود نداشت اما جیمی، از سنت‌های انجمن الکلی‌های گمنام بهره برد و تلاش کرد تا انجمن‌مان را برمبنای آنها استوار سازد. اما صرفِ‌نظر از همه‌ی تلاش‌های جیمی، باید بگویم که او نیز همچون اغلب معتادان، بسیار خودپَسند بود. با این تفاوت که خداوند به او اجازه داد که «اِن اِی» را خلق کند. او ابزار خداوند بود و تلاش کرد که مکانی امن برای معتادان بوجود آورد تا ما در آن احساس راحتی کنیم چون معتادان در الکلی‌های گمنام راحت نیستند.

    داستان یکی از نخستین اعضای انجمن اِن اِی
    من جیمی ک را خیلی خوب می‌شناختم. او در نوجوانی با خانواده‌اش از اسکاتلند به آمریکا آمد. همیشه از خانه فراری بود و مادرش دائم در کوچه‌ها دنبالش می‌گشت. جیمی در آمریکا هروئینی شد و در سال 1945 درانجمن الکلی‌های گمنام، پاک و هُشیار شد

    سؤال: آیا تا به‌حال، عضوی را دیده‌ای که بیشتر از خودت پاک مانده باشد؟

    بله، یکی از اعضای انجمن ما در سان‌فرانسیسکو، شصت سال پاک ماند و در پاکی درگذشت. اما طول مدت پاکی، فقط نشان می‌دهد که ما چند وقت در این برنامه بوده‌ایم. آنچه اهمیت دارد کیفیتِ بهبودیست.

    سؤال: مفهوم بیماری اعتیاد برای تو چیست؟(4)

    بیماری ذهنی، جسمی و روحی. من یک خلأِ بزرگ در روحم دارم و می‌خواهم آن را با چیزهای بیرونی پُر کنم تا احساسِ بهتری پیدا کنم. تنها پادزهرِ این بیماری، دوازده قدم است. من همچون کرمِ ابریشمی هستم که در زمینی کثیف می‌خزم و قدم‌ها همچون پیله‌ای است که دور من می‌پیچد تا من پروانه شده و پرواز کنم. بله، کارکرد قدم‌ها من را تبدیل به چیزِ دیگری می‌کند و  وظیفه‌ی من پس از این تغییر بزرگ، رساندن پیام به معتادان دیگر است.

    سؤال: امروز به چه چیزهایی اُمید داری؟(5)

    من  یک عضو سازنده و مسئول جامعه هستم و ترسی از قضاوت دیگران ندارم. امروز می‌توانم به تمام انسان‌ها، همچون خواهران و برادران خودم نگاه کنم و باورم این است که فقط باید تلاش کنم که بهترین «ویتو» باشم.

    سؤال: چند سال طول کشید تا ترس از قضاوت را کنار بگذاری؟

    چندین و چند دهه. وقتی به انجمن آمدم، شدیداً سایرین را قضاوت می‌کردم و امروز متوجه شده‌ام که این کار بخشی از بیماری اعتیاد بود و من با این کار می‌خواستم حالِ خودم را خوب کنم.

    سؤال: چرا تصمیم‌گیری در قدم سوم، محور اصلی است؟(6)

    تصمیم‌گیری، یعنی عمل کردن. سفرِ هزار فرسنگی، با یک قدم آغاز می‌شود و اولین قدمش، انتخاب جهت و مسیرِ درست است و تصمیمِ ما برای سپردن اراده و زندگی، یعنی همان انتخاب مسیرِ درست.

    جلسه ان‌ای
    جلسه‌ی خانگی، جاییست که من در فرآیند تصمیم‌گیریِ آن شرکت می‌کنم و درباره‌ی مسائل ناحیه، منطقه و جهانیِ«اِن اِی» رأی می‌دهم.

    سؤال: جزوه‌ی شماره 12 در معتادان گمنام می‌گوید: «ما یا باید رشد کنیم و یا خواهیم مُرد.»(7) مفهوم این جمله برای تو چیست؟

    این جزوه درباره‌ی نفس صحبت می‌کند. نفسِ من، دوستِ من نیست. او صبر ندارد و همه چیز را همین حالا می‌خواهد. پس من باید رشد کرده و بزرگ‌تر از نفس خود شوم. ارتقای روحانی، باعث می‌شود که من از نفس خود پیشی بگیرم و فقط، تعهد من نسبت به بهبودی می‌تواند این امر را ممکن سازد.

    سؤال:  کتاب پایه می‌گوید: « این مهم نیست که ما از کجا آمده‌ایم، مهم این است که ما به کجا می‌رویم.»(8) مفهوم این جمله برای تو چیست؟

    من نباید به گذشته‌ام اجازه دهم که آینده‌ام را خراب کند. من دوباره متولد شده‌ام و راه تازه‌ای برای زندگی پیدا کرده‌ام پس آنچه اهمیت دارد، سابقه‌ی اعتیادِ من نیست بلکه مسیری است که در پیش دارم.

    سؤال:  من 51 سال بعد از تو، به اُتاق‌های «اِن اِی» رسیدم. چه دعایی برای من و اعضای ایران می‌کنی؟

    امیدوارم نور خدا به قلب‌تان بتابد. به نظر من این بهترین دعاست و چیزی بالاتر از آن وجود ندارد زیرا اگر نور خدا به قلب ما بتابد، کارِ درست را با انگیزه‌ی درست انجام خواهیم داد.

    آرش ش – کرج/ مجله پیام بهبودی، شماره ۵۸/ انجمن معتادان گمنام ایران/ بهار ۱۳۸۹

    —————-

    1-    کتابِ معجزات به‌وقوع می‌پیوندد. (ص39): «اِن اِی» در 1959 تقریباً نابود شده بود.(ویتو از سال 1960 در انجمن است. 1339 شمسی)

    2-    در انجمن الکلی‌های گمنام، به کسانی که موفق به پرهیز از الکل می‌شوند” هُشیار” می‌گویند(sober)

    3-    کتابِ معجزات به‌وقوع می‌پیوندد(ص25) اطلاعات بیشتری در این زمینه ارائه می‌کند.

    4-    کتابِ راهنمای کارکرد قدم. قدم اول.  سوأل اول

    5-    کتابِ راهنمای کارکرد قدم. قدم دوم. سوأل اول

    6-    کتابِ راهنمای کارکرد قدم. قدم سوم. سوأل اول

    7-    مثلث خودمشغولی

    8-    کتاب پایه. قدم اول. خط آخر

    در باره اعتیاد بیشتر بخوانید: 

    بیماری خانوادگی، بهبودی خانوادگی

    داستان خدمت من در معتادان گمنام

    زیباترین هدیه­‌ی خداوند

    برچسب‌ها